دیوانه
چهارشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۳ ب.ظ
مسعود رضایی بیاره
دیوانه
کـاشکی در سینه جـــای دل نبـود
یــا کنــــار دل مـــرا
مـنزل نــبود
کــاش بـا دیــــوانه یک جــا زیستن
از سر شب تـــا سـحر
مشکل نبود
می گذشتم بــادپــای از کــوی وی
گـر دل دیــــوانــه پا
در گِــل نبود
شعـلـه می رویــد ز دشت سینهام
کشتکــار عشق بـی حاصــل
نبـود
تکیه بر امــواج غـم کـی می زدم
عشق اگر دریای بـی ساحـل نبود
دل به او دادیـم و او پس داد دل
مشکل از دل بـود دل
قابـــل نبود
زندگی سخت است با دیــوانههــا
طفل بــی پـروای دل عــاقل
نبود
مهر یک سو آخرش دیـوانگیست
دل به او مـــایل و او
مــایل نبود
قاتلم دل بــود و او جــان و دلــم
جــان ما او بود و او قاتـــل نبود