لالایی
سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۸ ب.ظ
مسعود رضایی بیاره
لالایی
کـی رود از پیش چشمم روی مهر آرای دوست
ای خوشا چشمی که بیند
چهرهی زیبای دوست
صد بهار ار بـگذرد ، هــرگز نمی خواهم کسی
پـا نهد در لالــه زار
سینه جــای پـــای دوست
گر بیایـــد یــا نیایــد ، بـــعد عمــری انتـــظار
در دلم هــرگز نگیرد
مهر ماهی جــای دوست
یــاد آن دیــوانگـیهای پس از قهرش بــه خیر
روزگـــار از من گــرفتی
مهربانیهــای دوست
چیست رویایـــی تــر از آن لحظــههای نــاامید
ناگهان آیــد صــدای جـــانفزای
پــــای دوست
مـــرگ زیبـــا مـی نمایـــد پیش چشمانم ، اگـر
بشنوم هنــــگام خفتن نغمـــــهی لالای دوست