هزار و یک شب
چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۲۱ ب.ظ
مسعود رضایی بیاره
هزار و یک شب
می تـــوان از چشم تـو میخانه ساخت
لحظـــــهها را تـا ابــد مستانه ساخت
بــا هــــزار و یــک شب گیسوی تـــو
صد هــزاران قصــه و
افسانه ساخت
می تـــوان آری چـــه زیبــا می توان
بـا نـــگاهت شعر
جــاویــدانه ساخت
گر بر افــــــروزی شبی در بـــزم دل
می توان از شمع هـم
پـروانه ساخت
می تـــوان از نــاز چشمت ، آه من !
شهر شور انـگیزی از دیوانه ساخت
می تـــوان بـر شاخـــهی صبــح ازل
از بـــرای خنــدههایت لانـــــه ساخت
گـُلبنش هـــرگــز نبینـــد رنــگ غـــم
آنکه دل بُرد از من و با ما نه ساخت